علی عبداللهی، استاد دانشگاه شهید بهشتی در پنل رویداد ۹ ژانویه به موضوع کاربست تجربه تنظیمگری فینتک پرداخت و در ابتدای صحبت خود با اشاره به سوابق خود بیان کرد: «عنوان ارائه من کاربست تجربه تنظیمگری فینتک است؛ روی فینتک تأکید داریم ولی ارائه با محوریت بلاکچین و PLDT خواهد بود. من عضو هیئت علمی دانشگاه شهیدبهشتی هستم. مسائلی که ارائه میدهم؛ ترکیبی از یک سری دانش و تجربه خواهد بود که در سالیان اخیر جمع شده است. من سالها مدیر آیتی سازمان بورس و بعدا رئیس مرکز فناوری اطلاعات و توسعه اقتصاد هوشمند وزارت امور اقتصادی و دارایی و در ادامه مدیرعامل شرکت ملی انفورماتیک بودهام. پنج سال هم به عنوان مدیرعامل یک شرکت خصوصی در حوزههای غیرمالی با مجموعههای مختلف کار کردهام.»
چالش رگولاتوری فینتک
عبداللهی پس از معرفی خود درباره محوهای اصلی ارائه خود صحبت کرد و گفت: «برای این ارائه، سه محور را مد نظر قرار میدهم. دوستان، صحبتهای زیادی راجع به رگولاتوری و سندباکس انجام دادند. امروز هم یک سری از چالشها را بیان داشتند؛ مثلاً گفتند که رگولاتور مشکل دارد و برای حل نقطه ضعف خود باید حق کمیسیون بگیرد و خودش ذینفع رگولیشن شود. راهکاری هم پیرامون امنیت ارائه شد؛ ولی من به مسائلی اشاره میکنم که دغدغۀ رگولاتوری نیستند. چرا ما در رگولاتوری ضعف داریم؟ این ضعفها را از کجا میشود شناسایی کرد؟ شاید خیلیها بگویند: «نه، رگولاتوری وضعیت خوبی دارد؛ ما اصلاً مسئلهای نداریم». اگر به درستی نتوانیم تشخیص دهیم که چرا رگولیشن فینتک در ایران با چالش مواجه شده، نسخۀ درستی نمیتوانیم بپیچیم. پیش از هر چیز باید این نکته را پرسید که «آیا ما هیچ مسئلهای داریم یا خیر؟». برای این که مسئلهای داشته باشیم؛ باید آماری از رگولیشن در ایران را بیان کنیم. تا الآن موضوع سندباکس تشریح شد ولی بد نیست نگاهی به «جیدبلآی» (GII) یا Global Information Index منتشرشده در ۲۰۲۳ بیاندازیم.»
او در ادامه به تشریح شاخص جیدبلآی در ایران پرداخت و عنوان کرد: «نمیخواهم به شاخصهای نوآوری در ایران بپردازم ولی بد نیست بدانید که در یک دهه اخیر، از حیث شاخص جهانی نوآوری، رتبۀ خوبی داشتهایم؛ در سال ۲۰۲۲ به رتبه ۵۲ رسیدیم و در ۲۰۲۳ هفت پله افت کردیم و در جایگاه ۶۰ قرار گرفتیم. برای ارزیابی شاخص جهانی نوآوری، یک سری ورودی و خروجیهای سیستماتیک در نظر گرفته میشود. ورودیها عبارتند از نهادها، سرمایه انسانی، زیرساخت و پیچیدگی؛ خروجیها عبارتند از: تعداد دانشجو، پیوندهای نوآوری، پروژههای خلاقانه و…! اَبرمسئلهای که ما را با رگولاتور درگیر میکند این است که در میان شاخصهای جی دبل آی؛ در مییابیم که از حیث فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی و علوم پایه؛ در بین ۱۳۲ کشور، رتبه سوم را داریم؛ خیلی جالب است که از بسیاری کشورهای پیشرفته در این زمینه جلوتریم. در سال قبل، رتبۀ ۲ را داشتیم. من آمارها و روش ارزیابی را سنجیدم و دیدم که اینها واقعاً درست هستند. از سوی دیگر، از حیث سرمایهگذاری و فایننس برای استارتاپها و افزایش مقیاس آنها، رتبه ۶۱ از ۱۳۲ را داریم که به نظرم باز هم آمار خوبی به شمار میرود؛ یعنی در وضعیت کنونی تحریمها و شرایط دشوار، نمرۀ میانگین داریم؛ اما مسئلۀ اصلی در این اسلاید نمایان میشود: Regulatory Environment»
علل مشکلات تنظیمگری
عبداللهی درباره محیط تنظیمگری ادامه داد: «این همه منابع و قابلیتهایی که داریم؛ چرا باید از حیث محیط تنظیمگری، رتبه ۱۲۱ را بگیریم و کیفیت تنظیمگری در حد ۱۳۲ از ۱۳۲ باشد؟ خیلی جالب است! برای من که جای سؤال دارد. با خودم گفتم که این عدد احتمالاً درست نیست. چرا ما بعد از بورکینافاسو قرار داریم؟ چطور میشود که بعد از نیجریه باشیم؟ من دو سه تا کتاب از گوگل گرفتم که مفهوم Regulation Quality و شاخصها و گزارشهای موجود به آن را بخوانم؛ آمارهای سایت و وضعیت سالیان قبل را نیز بررسی کردم؛ فهمیدم که ماجرا مربوط به امسال نیست؛ نزدیک به یک دهه میشود که ما در همین جایگاه درجا میزنیم؛ از رتبه ۱۲۵ به مرور پسرفت کردیم و سال قبل به ۱۳۰ رسیدیم؛ الآن ۱۳۲ هستیم. داستان کجاست؟»
وی در ادامه ارائه خود به دلیل وجود مشکلات تنظیمگری پرداخت و بیان کرد: «چرا کیفیت تنظیمگری، به ویژه در حوزۀ فینتک، نامطلوب ارزیابی میشود؟ دلایل مختلفی برای این مسئله ارائه میشود؛ ولی من به سه چالش بسیار مهم اشاره میکنم؛ یکی از آنها مربوط به تعریف فینتک است. بیایید یک بار دیگر این تعریف را مرور کنیم: «نوآوریهایی که از طریق تکنولوژی فراهم میشود تا خدمات مالی نوآورانه در جهت رسیدن به مدلهای کسب و کاری تازه شکل گیرد». خیلی خوب است که بیزینس مدلهای جدید دارد شکل میگیرد ولی چالش از همین جا شروع میشود که در فضای فینتک و فضای نوآوری، با مدلهای کسب و کاری نوآورانه مواجهیم؛ در حالی که در فضای رگولاتوری، با شخصیتهای حقیقی و حقوقی سر و کار پیدا میکنیم. چطور اینها به هم بسته میشوند؟ یک گره کار در همین جاست.»
عبداللهی با انتقاد به قانون جدید بانکداری گفت: «قانون جدید بانکداری میگوید: «شبکۀ بانکی، مجموعهای از مؤسسات است…» یعنی «من فقط مؤسسه را میشناسم» و بعد هم میگوید: «اشخاص تحت نظارت شامل کلیه مؤسسات اعتباری، صندوقها، تعاونیها، مؤسسات سپردهگذاری و…» البته یک سری حوزههای دیگر هم نام برده میشود؛ یعنی تمام اشخاص مرتبط با اینها شامل اشخاص حقیقی-حقوقی هستند. در مورد بازار سرمایه نیز قانون مشابهی حاکم است؛ فقط نهادهای مالی را میشناسد؛ فقط ناشر و منتشرکننده سهم، فقط کارگزاری و صندوق را میشناسد! وقتی شما مدل کسب و کار یک نئوبنک را به رگولاتور میدهید، میگوید: «من نئوبنک نمیشناسم؛ باید به یک بانک وصل باشد. نئوبنک برای من معنی نمیدهد» میگوییم: «این یک مدل کسب و کاری جدید است»، میگوید: «من کاری ندارم». لندتک را پیش او میبرید، میگوید: «لندتک خوب است؛ ولی من لندتک نمیشناسم؛ میفهمم که لندتک چیست ولی باید شبیه به لیزینگ باشد؛ من غیر از لیزینگ چیز دیگری نمیشناسم». اگر قرار بود اینها لیزینگ باشند که لندتک نمیشدند! تصور کنید زمانی که دیجیکالا یا اسنپ میخواست شکل بگیرد؛ فضای مشابهی به وجود میآمد؛ مثلاً دیجیکالا میخواست مجوز بگیرد و پیش رگولاتور میرفت؛ به آنها میگفتند: «شما که میخواهی فروشگاه الکترونیکی بسازید؛ باید ابتدا شبیه به شهروند یا رفاه، یک ساختمان بزرگ بگیرید و راه بیاندازید؛ من انبارهای شما را ببینم! از کجا معلوم که کالای تقلبی به مردم ندهید؟ شما هیچ چیز ندارید؛ فقط یک وبسایت دارید و یک اپلیکیشن! به راحتی کلاهبرداری میکنید!» آیا در این صورت، ما هرگز مفهوم مارکت پلیس را تجربه میکردیم؟ به هیچ عنوان!»
وی همچنین ادامه داد: «اگر اسنپ میخواست رگوله شود چه اتفاقی میافتاد؟ میگفتند: «بیا اول یک تاکسی تلفنی درست کن، بعد سایت خود را بالا بیاور، اپلیکیشن هم راه بیانداز، در کنار بقیه فعالیت کن». اگر با این دست فرمان جلو میرفتیم هرگز چنین فضاهای جدید شکل میگرفت؟ اگر با این دست فرمان در فضای فینتک حرکت کنیم؛ به جایی نمیرسیم البته خود من هم جزئی از آن پازل بودم؛ گاهی میایستادم و گارد میگرفتم؛ ولی در این شرایط، هرگز نئوبنک به وجود نمیآید؛ کیف پول رمزارزی به وجود نمیآید؛ توکنایز کردن داراییها اتفاق نمیافتد؛ چون به محض این که قدم جلو بگذاریم، به یک در بسته میخوریم! بدین ترتیب، چه اتفاقی میافتد؟ همۀ کسب و کارهای نوآورانه باید در مدل اشخاص حقوقی موجود در بیایند. البته ما میدانیم که سیستمهای بانکی، سیستمهای بازار سرمایه و فایننس، به شدت تحت نظارت هستند، highly regulated هستند؛ این خیلی خوب است؛ ولی چه اتفاقی میافتد؟ دائم استدلال میآورند که «ما حافظ منافع مردم هستیم». متأسفانه، رگولاتور، بعضی جاها دست پنهان بازار و دست پنهان رقابت را نادیده میگیرد. بالاخره یک کسب و کار آمده و آبروی خود را گذاشته که اعتبار به دست آورد؛ ولی در صورت عدم تطبیق با مدلهای کسب و کار قدیمی در بهترین حالت میگویند: «دستورالعمل را باید اصلاح کنید». معضل دیگر این که وقتی مایندست (mindset) ما در مورد کسب و کارهای نوآورانه؛ همان مدل سنتی مؤسسه و شخصیت حقوقی و نهاد و شرکت است، تنظیمگریِ مدل کسب و کار با همان مدلهای شرکت و مؤسسه اتفاق میافتد در حالی که تنظیمگری مدل کسب و کارنوآورانه با مدل کسب و کار شرکتی و مؤسسهای تفاوت مبنایی دارد.»
نیاز به تنظیمگری پویا
عبداللهی در ادامه صحبتهای خود با اشاره به تنظیمگری پویا گفت: «برای مدیر دولتی که ۲۰ سال در سیستم بوده و همیشه با نهادها کار کرده خیلی سخت است که مدل کسب و کار تازهای را بشناسد؛ نه این که مدلهای جدید را نفهمد، میفهمد، ولی نهایتش میگوید: «من باید متکی به قانون باشم؛ قانون ما فقط مؤسسه را میشناسد». تنظیمگری پویا یعنی چه؟ وقتی همه را به چشم «شرکت» ببینیم، به اینجا میرسیم که «تو ایجاد اعتماد کن و من برایت مقرره میگذارم» شما میگویید: «من در مسیر استارتاپ هستم؛ تازه میخواهم یک ایده بیاورم، پول بگیرم، پیش بروم، fund raising کنم و سپس در مسیر قاعدهگذاری قرار گیرم». رگولاتور باید برای هر کدام از این گامها سیستم رگولیشن جداگانهای داشته باشد؛ وقتی نئوبانک را به بانک میچسبانید، یعنی این که در ته خط قرار میگیرید؛ یعنی باید همه چیز را از ابتدا داشته باشد. هنگامی که کارگزاری دیجیتال میآید از سازمان بورس مجوز بگیرد و میگویند «باید مراحل مشابه کارگزاریهای قدیم را طی کنی» یعنی او را به ته خط میفرستید؛ یعنی باید حداقل ۱۰۰ میلیارد سرمایه، ۵۰۰ متر فضا و… داشته باشد. اگر بخواهد این کار را انجام دهد، اصلاً چرا کارگزاری دیجیتال شود؟ کارگزاری دیجیتال نیاز به مکان ندارد؛ این همه سرمایه نمیخواهد. این اتفاق در عمل رخ داده است. نمیخواهم بورس را زیر سؤال ببرم؛ من هم جزئی از مدیران بورس بودم؛ ولی با نگاه نقادانه میگویم که رگولاتورها حواسشان باشد؛ ذهنیت خود را باید تغییر دهند؛ واگرنه بعید است که از جایگاه ۱۳۲ تکان بخوریم.»
او درباره تنظیمگری پویا ادامه داد: «تعریف KPMG از تنظیمگری پویا را ببینید؛ میگوید: «هر مسئلهای که پیش روی شما قرار میگیرد، یک سری ریسکها دارد و باید آن را به یک صورت متفاوت رگوله کنید» مثلاً در جایی که crypto-asset دارید، هیچ گونه governance firm و شرکت و کمپانی نمیتوانید برایش بسازید؛ شما فقط باید دو مسئله را دربارهاش چک کنید: «آیا پولشویی میکند؟ و آیا سپیدنامه و disclosure دارد؟» چرا اینقدر اصرار دارید که توکنایزیشن تبدیل به صندوق شود و در بازار سرمایه قرار گیرد؟ چرا باید حتماً به یکی از نهادهای چفت و بست دار بازار سرمایه وصل باشد؟ بله، البته هر جا که کرادفاندینگ (crowd-funding) بخواهد راه بیفتد؛ باید حواسمان به المانهای شرکتی آن باشد. نکتۀ مهم دیگر در مورد تنظیمگری این است که باید سلسله مراتب را رعایت کرد. در حوزۀ رمزارز و بلاکچین، نمیتوانید تنظیمگری انجام دهید در حالی که خط مشیها در اکوسیستم معلوم نیست. یک جا «کیف پول رمزارزی» به سندباکس آمده بود؛ یک جا به صرافیهای دارای کیف پول بر خوردیم؛ اینها را چکار باید بکنیم؟ ما باید راجع به اکوسیستم دارای نقطه نظر باشیم. وقتی کسی داخل سندباکس قرار میگیرد، یعنی به لایۀ «کمپانی» و لایۀ جزء میرود. ما باید تنظیمگری کل اکوسیستم را انجام دهیم. در حوزههایی مثل بلاکچین و بیتکوین باید تنظیمگری جدا از اکوسیستم انجام دهیم و هر چه به سطوح پایینتر میرویم، تنظیمگری را جزئیتر کنیم؛ هر چه به بالاتر میآییم، باید آسانتر بگیریم. تنظیمگری بعدی باید در سطح مدل کسب و کار و بعد هم در سطح شخصیت حقوقی باشد. ما تمام اینها را رها میکنیم و فقط به شخصیت حقوقی میچسبیم؛ طبیعتاً زنجیرهای شکل نمیگیرد؛ نمیشود تنظیمگری انجام داد.»
رابطه تنظیمگری و نظارت
عبداللهی با اشاره به رابطه نظارت و تنظیمگری گفت: «آن روی سکۀ تنظیمگری، نظارت است. الآن آییننامهها را نگاه کنید! مثلاً یک دستورالعمل راجع به ایجاد کارگزاری دادهاند؛ ۱۰% دستورالعمل شامل تعاریف است و ۲۰% هم مقدمه؛ و ۷۰% دیگر شامل موارد نظارتی میشود. آیا تنظیمگری ما باید مبتنی بر نظارت باشد؟ این یک سؤال مهم است؛ بارها در این باره صحبت کردهایم. تنظیمگری باید مبتنی بر کاهش ریسک باشد. نظارت یعنی این که تمام متغیرهای نظارتی را رصد کنیم؛ ولی کاهش ریسک یعنی این که نقاط پرخطر را بشناسیم و آنها را تعدیل کنیم؛ بقیه را رها سازیم. ما چنین کاری انجام نمیدهیم؛ نظارت ما از نوع سنتی و غیرمدرن است. نکته مهمتر این که ما هیچ گونه نظارت بر نوآوری نداریم؛ الآن هیچ واحد نظارت بر نوآوری وجود ندارد؛ فقط واحد نظارت داریم که بگوییم شما ما را رگوله کنید؛ او میگوید: «من چطور شما را نظارت کنم؟ هیچ ساز و کاری برای نظارت بر نوآوری ندارم؛ فقط همان نظارت سنتی را میشناسم؛ شما باید به من گزارش دهید». مدیرعامل یک شرکت تازه تأسیس، باید بین ۳۰ تا ۱۰۰ صفحه گزارش بیاورد که من تنظیمگر بخوانم و شرایط را بشناسم.»
وی ادامه داد: «ما هیچ گونه سابتک و رگتک نداریم. البته تمام ایرادها مربوط به این سمت مقررهگذار نیست؛ اکوسیستم هم میتواند مورد نقد قرار گیرد. به نظر من روی سابتک و رگتک باید خیلی کار شود تا به تنظیمگری کمک کند. تنظیمگری و نظارت، در اصل برای اوج گرفتن مدلهای کسب و کار نوآورانه هستند؛ این دو تا باید در کنار هم قرار گیرند؛ با هم آشتی کنند. تنظیمگری مبتنی بر نظارت و مبتنی بر داده باید به وجود آید؛ data-driven surveillance باید شکل گیرد.نکتۀ خیلی بارزتر این که تا میتوانیم باید راجع به «اینترپرنرشیپ» (Intrapreneurship) صحبت کنیم. کارآفرینان، بخش عمده از داستان هستند؛ ولی در مورد Intrapreneurship یا کارآفرینان سازمانی یا کارآفرینان دولتی خیلی کم سخن گفتهایم؛ چیزی که ما کمتر به آن پرداختهایم. به اعتقاد من، بایستی Intrapreneurship یا کارآفرینان دولتی؛ بیشتر به کار گرفته شوند و نوآوری و جسارت و ریسکپذیری افزایش یابد. اما یک سؤال دیگر: در کدام از دانشگاههای ما مهارت تنظیمگری را درس میدهند؟ در رشتۀ مدیریت دولتی درس میدهند؟ نه! در رشتۀ سیاستگذاری؟ نه! این یک موضوع جدید است؛ به نظر من یک مهارت است؛ آن هم با این همه المان که مطرح کردم! به نظر من باید جزئی از سرفصلهای درسی در رشتههای مختلف قرار گیرد. در این صورت میتوانیم یک اکوسیستم خوب برای رگولیشن داشته باشیم.
راهکارهای مشکلات تنظیمگری
عبداللهی در انتها نیز برای جمعبندی ارائه خود گفت: «به عنوان جمع بندی؛ چند راهکار را مطرح میسازم. به نظر من، علیرغم تمام مشکلات موجود، اتفاقهای خیلی خوبی رقم خورده است! سندباکس هم که مطرح ساختم، در سال ۹۸ راهاندازی شده و تا کنون استمرار داشته است؛ دوستان هم این کار را ادامه دادهاند؛ واقعاً حرکت میمون و مبارکی است و ما را از چرخۀ معیوبی که پنج سال قبل داشتیم نجات میدهد. آقای قربانی به خاطر دارد که من پنج سال قبل، در دانشگاه تربیت مدرس گفتم: «با این چرخۀ معیوب refuse-reject-rules and regulation؛ به هیچ جا نمیرسیم؛ هر گونه مقرره که از این چرخه بیرون آید به درد نمیخورد»؛ باید به چرخۀ ۳E برسیم یعنی Education, Experiment, Evolvement. برای بیرون آمدن از آن چرخه، سندباکسها شکل گرفتند». نقش بسیار پررنگتر بخش خصوصی در کمیتهها، شورای راهبری و سیاستگذاری فینتک را، بخصوص در حوزۀ سندباکس، در شرایط امروز شاهدیم. الآن در بریتانیا، ۶۰% از اعضای FSA، از بخش خصوصی هستند. اتفاق مؤثر دیگری که میتواند بیفتد، برونسپاری فرایند تنظیمگری فینتک است که بخشی از آن باید به مراکز مستقل سپرده شود؛ مثل مراکز علمی-پژوهشی! خیلی جاها این کار را انجام دادهاند. مراکز دانشگاهی میتوانند در این میان به ایفای بخش بپردازند. یک سری طرحها هم تحت عنوان «خودتنظیمگری» مطرح شده که به نظرم راهکار خوبی به شمار میرود؛ مشروط بر این که در دست نهادهای خودالتزام و دارای چفت و بست حقوقی خوب قرار گیرد. این راهکار در صنعت مطرح است. اگر یک نهاد بتواند خودش از جانب ریاست جمهوری یا دیگر نهادهای متولی امور حقوقی مورد پذیرش قرار گیرد خوب است ولی چنانچه چارچوب حقوقی مورد پذیرش نداشته باشد به مشکل میخورد.»
دیدگاهتان را بنویسید